محفل انس(About Islamic thought)

محفل انس(About Islamic thought)

بیانات حجت الا سلام و المسلمین استاد محمد مهدی شیروی.mohammad mahdi shiravi
محفل انس(About Islamic thought)

محفل انس(About Islamic thought)

بیانات حجت الا سلام و المسلمین استاد محمد مهدی شیروی.mohammad mahdi shiravi

کربلا

کربلایی ساختیم از جنس نور# در شلمچه،در هویزه، کرخه کور. راهیان راه این کرب و بلا # راه را کوتاه کردند در بلا. اسوه ایشان شهید کربلاست# خلق عالم را وحید در بلاست.نام عباس و علی و عون بود#که او مثال خلق و لفظ کون بود.(تفسیر معنوی سوره یوسف،شیروی)

در مدح امام حسین ع

می کند او تشنه تا آبت دهد 

آب را بگذار تا جانت دهد

همچو عباس علی که او در فرات

ولوله انداخت در جان کرات

آب از شرم رخ او آب شد

گل ز بوی او گلاب ناب شد

داغ جانش را بر آب انداختی

آب را بر آب  چون انداختی

از زبان استاد

چیست زیبا  راه بستن بر حسین؟

نامه های مانده در دست حسین؟

چیست زیبا   آب بستن بر حسین؟

هلهله یا رقص دشمن بر حسین؟

چیست زیبا  دست  یا فرق علی

بر جبین افتاده و غرق ولی

چیست زیبا  سنگ ها یا دشنه ها

رقص شمشیر عدو یا تشنه ها

چیست زیبا  نعل ها یا اسب ها

تاختن بر کیمیای نسل ها

چیست زیبا   بوی خون یا دود و آه

زینب و نعش خداوند و گواه

چیست زیبا  مانده در آتش ولی

یا به صحرا مانده اولاد علی

چیست زیبا  چوب خیزر با لبان

زخم های تازه یا نیش زبان

چیست زیبا اضطراب کودکان

موی هریک لایق کون و مکان

چیست زیبا  آن خرابه یا طبق

رفتن از زینب کبرا رمق

چیست زیبا   شرح درد و اشتیاق

بر سر قبر نبی با آن سیاق

شعری از استاد در مدح امام حسین ع

این دل یوسف نم و دریا حسین

هر که سرعت خواست گوید یا حسین

هرچه باشد یار او این یار نیست

یار چون یار حسین دیار نیست

جز حسین بن علی کی قادر است

که او اَتّم مظهر یا قادر است

در وداع کربلا طاقت نبود

درد آن هم بر خدا عادت نبود!

کی خدا را این وداع آسان شود

چون حسین و کربلا آنسان شود

هرچه رحمت بیشتر جان بیشتر

می رود در جان مثال نیشتر

گر خدای زهد باشی کم شوی

در وداع عاشقان در غم شوی

تا نیاید هو  کجا هی ها کنی

بند بندت از خلایق وا کنی

شعر کربلا از استاد شیروی

کربلای هر که قربانگاه اوست

هر کسی را نوبت  هنگام اوست

گر نباشد این چنین سود آوری

کی جهان باشد گه سوداگری

گر نباشد کربلا الگوی ما

کی سر شوریده گردد گوی ما

کل ارض کربلا در هر بلاست

آدمی را ابتلا در ابتلاست

هر بلایی کربلا دارد کمال

هر جمالی کربلا دارد جمال


دین نداری.چراغ زندگی

1663-اصل در بندگی دینداری نیست .دین نداری است 

1673- چراغ زندگی انسان همیشه روشن است اما همیشه از آن بهره وری نمی شود.